من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
می گویم اما درد دل سر بسته تر بهتر بغض گلوی مردها نشکسته تر بهتر مردی که پیشت می نشیند خسته تر بهتر ابروی تو هر قدر ناپیوسته تر بهتر موهای تو آشفته و صد دسته تر بهتر موی تو وا باشد زبانم بسته تر بهتر از: حسین زحمتکش
نظرات شما عزیزان:
وقتی که چای چشم پر رنگ تو دم باشد
در مکتب چشمت گرفتم کاردانی را
سخت است فتح کشوری که متحد باشد
از دور می آیی و شعرم بند می آید